فرض کنین تعدادی دوره داریم و برای هرکدوم مقدار پیشرفت دورهای برنامهریزی شده و واقعی. اگه نمودار اونها رو تو اکسل رسم کنین، احتمالا نموداری شبیه شکل زیر دستتون رو میگیره:
خیلیها نمودار رو همین شکلی ارائه میکنن؛ ولی خیلی حیفه. اگه از من میشنوید، هیچوقت نمودارها رو با تنظیمهای پیشفرض اکسل ارائه نکنین.
اولین مرحله اینه که نمودار رو کمی شهودیتر کنیم. رنگها و روشناییها هرکدوم معنایی دارن که باید از اونها کمک بگیریم. چه دلیلی داره که مقدارهای واقعی قرمز و برنامهریزی شده آبی باشن؟
من دوست دارم اطلاعاتی که ارائه میکنم سیاه و سفید باشن، رنگها رو میذارم برای روز مبادا. مقدارهای برنامهریزی به انتظار ما و به نوعی به رویاهامون ربط دارن، پس خیلی شهودیتره که اونها رو کمرنگتر نشون بدیم و مقدارهای واقعی که “واقعیت” هستن رو پر رنگ.
من ترجیح میدم به جای اینکه مقدارهای برنامهریزی شده رو کمرنگ کنم، با خاکستری تیره، ولی با شفافیت بالا نشونشون بدم. تو این حالت میلهها عملا کمرنگ میشن، ولی فرقش اینه که خطهای راهنما از پشت اونها دیده میشن.
راهنمای نمودار هم اگه سمت راست باشه، بیدلیل جای زیادی رو اشغال میکنه؛ همیشه میشه داخل نمودار جایی خالی براش پیدا کرد.
اون توصیه همیشگی هم تو این نمودار رعایت شده: کمرنگ کردن خطهای راهنما.
خیلی پیش میاد که فاجعهای مثل شکل زیر رو به جای یه جدول ارائه کنن:
چرا این جدول مناسب نیست؟
کادرها هم مثل رنگها و روشناییها اهمیت زیادی دارن و باید از اونها به تناسب استفاده کرد. کادرها توجه بیننده رو به خودشون جلب میکنن و هرچه زخیمتر باشن، توجه بیشتری جلب میکنن. برای کارهای معمولی باید از ظریفترین کادرهای ممکن استفاده کرد و کادرهای ضخیم رو محدود به استفادههای خاص کرد. گذشته از این موضوع، تعدادِ زیادِ خطهای ضخیمی که تو این جدول وجود دارن به عددها غلبه میکنن و بیننده نمیتونه حواسش رو جمعِ دیدن عددها کنه.
جدول زیر تا حدی بهتره:
این جدول بهتره، به این خاطر که از خطهای ضخیمِ کمتری استفاده کرده. خطهای بیرونی ضخیمترن (هرچند که هنوز هم زیاد از حد ضخیمن) و توجه بیننده رو به داخل جدول جلب میکنن، ولی داخل جدول خطها نازکتر هستن و باعث میشه که اعداد بهتر دیده بشن.
ولی چه دلیلی داره که از این همه خط توی جدول استفاده کنیم؟
اگه ردیفها خط نداشته باشن معمولا بیننده نمیتونه ترتیب و ساختار جدول رو به خوبی ببینه، ولی ستونها معمولا اینطوری نیستن. به این خاطره که معمولا میتونیم برای مجزا کردن ستونها از خط استفاده نکنیم و به این ترتیب جدول با کادرهای بسته تشکیل نمیشه و ذهن رو کمتر به خودش جلب میکنه. تو این شرایط میتونیم از عنصرِ قویِ کادر برای متمایز کردن اطلاعات حساس استفاده …
تو کارهامون نمودارهایی شبیه نمودار زیر رو زیاد میبینیم:
به نظرتون نمودار بدی نیست؟ بهتر نیست نمودار به صورت زیر ارائه بشه؟
نمودار اول دو مشکل داره:
فاصله بین خطهای راهنمای افقی خیلی کمه. این خطها قراره راهنمایی باشن برای اینکه بشه ارتفاع میلهها رو با هم مقایسه کرد، ولی اگه تعدادشون زیاد باشه نه تنها راهنمایی نمیکنن، که خوانایی نمودار رو هم کم میکنن. همیشه باید فاصله مناسبی رو برای خطوط در نظر بگیرین و تو اکسل وارد کنین.
رنگها اهمیت زیادی دارن، خیلی زیاد. هر رنگ و هر مقدار روشنایی از هر رنگ، به اندازهای جلب توجه میکنه. هرچی عنصر پر رنگتر باشه، بیشتر جلب توجه میکنه. این مسئله باید متناسب با عناصر نمایشی باشه. هر عنصری که اهمیت بیشتری داره باید با رنگی نمایش داده بشه که بیشتر جلب توجه میکنه. خطهای راهنما اهمیتی کمتر از میلهها دارن، پس باید کمرنگتر باشن. تو نمودار اول خطها مشکی هستن، به همین خاطر توجه رو به خودشون جلب میکنن و بیننده نمیتونه به راحتی با نمودار ارتباط برقرار کنه. خطهای راهنمای نمودار دوم از نظر میزان جلب توجه در حدی مناسب خودشون قرار گرفتن.
میخوام بعد از این مطالبی در مورد شیوههای ارائه اطلاعات بنویسم، و این مجموعه مطالب رو با این پست شروع میکنم.
به نمودار زیر نگاه کنین:
به نظرتون نمودار چه اشکالی داره؟
هر نمودار تصویری از اطلاعات ارائه میکنه و این نمودار هم نسبتی بین این سه مقدار رو تو ذهن تصویر میکنه. آیا این نسبت درسته؟ مثلا به نظر میاد که B بیشتر از دو برابر A باشه، ولی آیا همینطوره؟
نه، اینطور نیست. حداقل مقدار محور عمودی صفر نیست، 110 حداقل مقداره. به این خاطره که نسبتها تو نمودار به هم خوردن. نمودار صحیح تو شکل زیر نشون داده شده:
محور عمودی این نمودار از صفر شروع شده و به همین خاطر نسبت اطلاعات رو به درستی نشون میده. نمودار اول غلط نیست، ولی به شدت گمراه کنندس؛ اطلاعات ارائه شده نباید گمراه کننده باشن.
این رو دارم مینویسم، چون خیلیها در موردش اشتباه میکنن.
فرض کنین پروژهای صد روزه باشه، پیشرفت برنامهریزی شده صد درصد باشه و 80٪ پیشرفت واقعی کرده باشیم. مقدار تاخیر چقدره؟ خیلیها به این سوال جواب میدن که 20 روز. چنین جوابی اصلا درست نیست؛ در واقع هیچ رابطه مستقیم و سادهای بین انحراف پیشرفت و تاخیر وجود نداره.
ممکنه پیشرفت واقعی بیشتر از برنامهریزی باشه، ولی تاخیر داشته باشیم. این اتفاق زمانی میافته که فعالیتهای بحرانی انجام نشده باشن، ولی مقدار زیادی از فعالیتهای غیر بحرانی انجام شده باشن. معنیش هم اینه که وضعیت پروژه خوب نیست، چون انجام نشدن فعالیتهای بحرانی باعث میشه که جبهههای کاری بسته بشه و به تدریج پیشرفت واقعی هم از پیشرفت برنامهریزی شده عقب بیفته.
ممکنه پیشرفت واقعی کمتر از پیشرفت برنامهریزی شده باشه، ولی تاخیری به وجود نیومده باشه. این ترکیب زمانی اتفاق میافته که تمام فعالیتهای بحرانی انجام شده باشن، ولی مقداری از فعالیتهای غیر بحرانی طبق برنامه پیش نرفته باشن. البته وقتی فعالیتی، هرچند غیر بحرانی، مقدار زیادی به تاخیر بیفته، احتمال بحرانی شدنش زیاده؛ به همین خاطر این حالت زیاد اتفاق نمیافته، مگر اینکه منطق اجرایی طور عجیبی باشه یا برنامه خیلی بد نوشته شده باشه.
شکل زیر این حالت رو نشون میده:
فرض کنین در زمانی که خط عمودی قرمز رنگ نشون میده …
یه مقدار در مورد محاسبه پیشرفت برنامهریزی شده مشکل وجود داره و میخوام تو این نوشته یه توضیح کوچیک در موردش بدم. در دو حالت با مقادیر برنامهریزی شده پیشرفت سر و کار داریم:
مقدار تجمعی پیشرفت برنامهریزی شده: وقتی میخوایم بگیم پروژه مثلا 45 درصد پیشرفت کرده، در حالی که برنامهریزی شده بوده که 50 درصد پیشرفت کنه. این حالت رو باید همونجوری که همه بلدن حساب کرد و میشه بعد از پایان برنامهریزی مقادیر تجمعی پیشرفت برنامهریزی شده رو تا پایان پروژه محاسبه کرد.
مقدار دورهای پیشرفت برنامهریزی شده: مثلا وقتی میخوایم بگیم این ماه 4 درصد پیشرفت کردیم، در حالی که برنامهریزی شده بوده که 5 درصد پیشرفت کنیم.
خیلیها دومی رو هم با روش اولی محاسبه میکنن، ولی من اصلا با این کار موافق نیستم. مثلا فرض کنین سرعت کار حدودا نصف بوده و به جای اینکه حدود 90 درصد پیشرفت داشته باشیم، 45 درصد پیشرفت کردیم. تو این حالت اگه پیشرفت برنامهریزی شده دورهای رو از مقدارهایی سادهای که برای مورد اول محاسبه کردیم به دست بیاریم، پیشرفت برنامهریزی شده برای دورهای در آینده پروژه که اتفاقا نزدیک به پایان پروژه هست و مقدارها هم افت کردن به دست میاد که هیچ معنایی نداره و بی دلیل وضع پروژه رو خوب نشون میده.
یه مثال دیگه براتون میزنم. فرض کنین پروژه بلوکهای مختلفی داره و میخواین اطلاعات پیشرفت اونها رو به …
دیروز انتشارات دیباگران به مناسبت انتشار هزار و صدمین کتابش، جشنوارهای برای تجلیل از مولفان و مترجمان برگزار کرد. تو این جشنواره، از هر موضوعی، یک یا چند مولف/مترجم به عنوان افراد برگزیده انتخاب شدن و بهشون لوح و سکه هدیه شد. به من هم لطف داشتن و تو گروه “کامپیوتر و IT” انتخابم کردن.
از این تریبون از تمام همکاران دیباگران، که فکر نمیکنم این مطلب رو بخونن، تشکر میکنم. کلا مجموعه خوبیه و همکاری باهاشون لذتبخشه.