۱۳۸۹/۲/۲۹
احتمالا میدونین که از نسخه 2007 نوع جدیدی از منبع به پراجکت اضافه شد به اسم Cost Resource. خیلیها هم کارکردش رو متوجه نشدن.
منابع هزینه جانشین پیشرفتهای برای هزینههای ثابت فعالیتها، یعنی Fixed Cost هستن. Fixed Cost هر فعالیت فقط یک فعالیته، نمیشه هزینههای ثابت متعدد برای یه فعالیت تعریف کرد و امکانی هم برای دستهبندی و تحلیل مبتنی بر دستهبندی اونها وجود نداره. ولی با منابع هزینه میشه همه این کارها رو کرد.
مثلا این برنامه رو ببینین:
تو این برنامه سه فعالیت و چهار نوع هزینه ثابت تعریف شده. هرکدوم از فعالیتها هم مقداری از بعضی از این هزینه ثابنها دارن. الان میتونیم بریم تو Resource Sheet و خلاصه شده ماجرا رو ببینیم:
این به ما میگه که مثلا هزینه ثابت نوع 3 کلا 450 دلار تو پروژه داره. میشه همین اطلاعات رو زمانمند هم گرفت:
و مثلا میتونیم s-curve مقدار برنامهریزی شده و واقعی هرکدوم از هزینههای ثابت رو هم ترسی کنیم.
چند روز پیش ایمیلی گرفته بودم؛ یکی از همکاران تو استفاده از منابع هزینه تو تحلیل ارزش کسب شده مشکل پیدا کرده بود. من خودم تا حالا از این ترکیب استفاده نکرده بودم و فکر کردم احتمالا اشکالی تو کار ایشون وجود داشته (خط مبنا ذخیره نکرده، status date تنظیم نکرده و …). برای اطمینان خودم سناریو رو کنترل کردم و دیدم که نه، چنین مشکلی وجود داره.
وقتی منابع هزینه …
۱۳۸۹/۲/۱۵
امروز ایمیلی گرفته بودم. فعالیتی هست که وقتی شروع میشه که حداقل یکی از دهتا فعالیت خاصی که به نوعی پیشنیازش هستن تموم شده باشن. سوال اینه که چطوری میشه همچین رابطهای ساخت.
این از اون کارهاییه که فقط میشه تو پراجکت انجام داد (تا جایی که من الان به نظرم میرسه)، و به این خاطر که پراجکت اجازه میده که یک طرف روابط خلاصه فعالیت باشه.
به شکل زیر توجه کنین:
tx همون فعالیتیه که دربارهش صحبت کردیم و سهتا قبلیا فعالیتهایی هستن که قراره وقتی حداقل یکیشون تموم شد tx شروع بشه. توجه داشته باشین که برای این کار میخوایم رابطه رو پویا بسازیم، طوری که اگه پیشنیازها جابجا شدن باز هم منطق کار به هم نخوره.
یه خلاصه فعالیت میسازیم و برای هر پیشنیاز مایلستونی توش میذاریم.
حالا هرکدوم از مایلستونها رو FS میکنیم با فعالیت اصلی.
الان یه خلاصه فعالیت داریم که محدوده پایان پیشنیازها رو نشون میده. در نتیجه اگه پسنیاز رو با شروع خلاصه فعالیت SS کنیم، میشه همونی که میخوایم:
حالا میتونیم فعالیتهای پیشنیاز رو دستکاری کنیم تا ببینیم رابطهمون درست کار میکنه یا نه. این هم دو نمونه:
خوب، پس درسته.
۱۳۸۹/۲/۵
قبلا خیلی تبلیغ Bullet Graph رو کرده بودم. معادل فارسی جالبی هم براش به نظرم نرسیده، اگه چیزی به نظرتون میرسید خوشحال میشم بهم بگین.
این نمودار ابداع Stephen Few، استاد بزرگِ بصریسازی اطلاعاته. یه کتاب خیلی خوب هم داره که تو فکرم ترجمه کنم.
بگذریم. بولت گراف اینه:
از این نمودار تو داشبوردها و گزارشهای مدیریتی زیاد استفاده میشه، چون خطای بصری ایجاد نمیکنه و حجم اطلاعاتی که ارائه میکنه به سطحی که اشغال میکنه خیلی بالاتر از نمودارهای دیگهای مثل نمودار دایرهایه. از شما چه پنهون، به نظر من خیلی هم شیکه!
برای ساخت نمودار دو روش استفاده میکنم. یکی از اونها برای نمودارهای تکی مناسبتره و اونیکی برای نمودارهای گروهی.
شیوه ترسیم نمودارهای تکی
فرض کنین میخوایم نمودار رو برای این مقادیر ترسیم کنیم:
حالا یه جدول دیگه میسازیم که مقادیرش رو از روی این دو مقدار محاسبه کنه:
مقدارها رو که میتونین حدس بزنین چی هستن، دیگه توضیح نمیدم.
حالا مقدارها رو انتخاب کنین…
و بعد نموداری که تو شکل میبینین رو انتخاب کنین…
این میشه نتیجه کار:
حالا روی یکی از میلهها کلیک راست کنین و Format Data Series رو انتخاب کنین. سمت چپ کادر محاورهای که باز میشه Series Options رو انتخاب کنین و بعد دستگیره Gap Width رو کاملا به سمت چپ بکشین…
نتیجه میشه این:
حالا راهنما رو برمیدارم، حداکثر نمودار رو …
۱۳۸۹/۲/۵
تالیف کتاب پراجکت 2010 تموم شد. البته الان باید زمان قابل توجهی رو صرف مرتب کردن کتاب و فصلبندی کنم، چون این کتاب رو به ترتیب مطالبی که تنظیم کرده بودم ننوشتم؛ هر وقت هر مبحثی رو که میپسندیدم مینوشتم.
کتاب فعلا 850 صفحهس؛ البته بعد از صفحهبندی معمولا حجم کتاب کمتر میشه. مسئله دیگهای که از دیروز فکرم رو مشغول کرده اینه که در آخر کتاب یه پروژه نمونه اضافه کنم و تمام مراحل کار رو از ابتدا تا انتها توضیح بدم. هنوز البته مطمئن نیستم و این مشکل رو هم دارم که این کار ممکنه تعداد صفحههای کتاب رو خیلی زیاد کنه و با قراردادی که قبلا بستم فاصله بگیره. حالا تو یکی دو روز آینده باید تصمیمم رو بگیرم.
کسایی که مطالب رو از قبل دنبال میکردن احتمالا یادشون میاد که برای پراجکت 2007 وقت خیلی زیادی رو صرف توضیح دادن انواع فعالیتها و شیوه عملکردشون کردم. این بار انرژی مشابهی رو صرف توضیح دادن شیوههای ثبت اطلاعات واقعی، عملیاتی کردن ضرایب وزنی فیزیکی و محاسبه شاخصهای عملکرد کردم.
ساختار کتاب فرقهای نسبتا زیادی کرده؛ خیلی از قسمتهایی که قبلا فکر میکردم زیاد از حد توضیح دادم رو خلاصه کردم و بعضی چیزهایی که به نظرم مهم میومد رو خیلی بیشتر از قبل شرح دادم.
این چند ماه برای نوشتن کتاب با پراجکت 2010 زیاد کار کردم. وقتایی که برای کار پروژهها برمیگشتم به پراجکت 2007 حس خیلی بدی داشتم؛ رابط …
۱۳۸۹/۲/۱
امروز که در حال نوشتن آخرین قسمتهای کتاب پراجکت 2010 بودم، یه دفعه راه خیلی ساده و خوبی برای محاسبه پیشرفت فیزیکی به نظرم اومد، که نمیدونم چرا زودتر از اینها به نظرم نرسیده بود. بعید میدونم کس دیگهای به نظرش نرسیده باشه، ولی به هر حال ندیدم کسی از این روش استفاده کنه.
این روش وقتی قابل استفادس که برنامه منبع نداشته باشه.
این برنامه نمونه رو در نظر بگیرین:
حالا یه چنتا فیلد رو بهش اضافه میکنم:
ضریب وزنی فعالیتها رو تو ستون Work وارد کنین. معمولا تخصیص منابع عاملیه که مقدار کار رو تعیین میکنه؛ ولی وقتی منبعی نباشه میشه کار رو به این ترتیب دستی هم وارد کرد. حالا ما میخوایم یه کم از موقعیت سواستفاده کنیم و به جای کار، ضریب وزنی فیزیکی رو وارد کنیم.
بعد از اینکه مقدارها رو وارد کردین، کاری که برای خلاصه فعالیت پروژه محاسبه شده رو چک کنین؛ باید 100 باشه، به معنی 100٪. اگه مقدار دیگهای داشته باشه به این معنیه که ضریبهای وزنی رو درست وارد نکردین و جمعشون 100 نمیشده.
خوب، همین دیگه؛ کار تموم شد. فقط مقدار پیشرفت فیزیکی هر فعالیت رو تو ستون % Work Completeوارد کنین و پیشرفت خلاصهفعالیتها و پروژه رو هم از همونجا بخونین. مثلا:
الان % Complete مطابق معمول پیشرفت زمانی رو نشون میده، یعنی پیشرفت فعالیتها رو با ضریب وزنی Duration میانگینگیری میکنه. ولی % Work Complete مثل …
۱۳۸۹/۱/۳۱
الان دیگه هممون کمابیش یه سری از کارها رو تو فضای الکترونیکی انجام میدیم؛ حداقلش ایمیله. متاسفانه تو این زمینه خیلی از اصول رو رعایت نمیکنیم که الان میخوام به عنوان یه همکار اونها رو یادآوری کنم:
هیچوقت ایمیلها رو بدون موضوع و متن نفرستید!
خیلی عیجبه، ولی بالای 90٪ از مواقعی که فایلی رو برام با ایمیل میفرستن، ایمیل نه موضوع داره و نه متن.
این مسئله از دو جهت مهمه:
- وقتی ایمیل رو اینطوری میفرستید مودبانه نیست. مثل این میمونه که برین تو اتاق یه نفر و بدون اینکه در بزنین، سلام و احوال پرسی کنین و حتی طرف رو نگاه کنین، گزارشی رو بندازین رو میزش و برین بیرون. بی ادبانه نیست؟
- شاید کسی که ایمیل رو میگیره بدونه که فایل رو به چه دلیل براش فرستادین یا با مرورش بفهمه؛ ولی حساب این رو بکنین که اگه لازم باشه 6 ماه دیگه تو ایمیلهاش دنبال اون بگرده چیکار باید بکنه. موضوع و متن نامه کلید پیدا کردنش در زمان جستجوس. پس هم موضوع و متن اضافه کنین و هم دقت کنین که عبارتهای بیمعنایی نباشن و ترکیبهای مهم و کلماتی کلیدی باشن که جستجو رو در آینده تسهیل کنن.
از این ماجرا که بگذریم، ادب حکم میکنه که هروقت ایمیلی دریافت میکنیم به اون پاسخ بدیم. این پاسخ میتونه تشکر بابت دریافت ایمیل یا مکالمهای در راستای اون باشه. اگه ایمیل نیاز به پاسخ کامل داره و احتمال میدین که نتونین این کار رو در زمان …
۱۳۸۹/۱/۳۰
فیلدهای زیادی برای ثبت مقادیر واقعی در پراجکت وجود داره. خیلی از این فیلدها هم با هم ارتباط دارن و نمیشه به همه اونها مقدار داد. باید تعدادی از اونها رو انتخاب کرد و کار رو با همونها پیش برد. میتونیم به این انتخاب متود ثبت مقادیر بگیم.
هر کس باید با توجه به پروژه و شرایط محیطی اون متود مناسبی رو انتخاب کنه. قبل از هر چیز باید بدونین که تمام فیلدهایی که مقادیر واقعی رو ثبت میکنن به سه گروه زمانی، کاری و هزینهای تقسیم میشن:
- فیلدهای زمانی، شامل:
- Actual Start
- Actual Finish
- Actual Duration
- Remaining Duration
- Complete % (ساده و زمانمند)
- فیلدهای کاری، شامل:
- Actual Work (ساده و زمانمند)
- Actual Overtime Work (ساده و زمانمند)
- Remaining Work
- Remaining Overtime Work
- Work Complete %
- فیلدهای هزینه، شامل:
- Actual Cost (ساده و زمانمند)
- Actual Overtime Cost
- Remaining Cost
- Remaining Overtime Cost
و حالا نکته مهمی که وجود داره اینه که ارتباطِ بین این سه گروه رو بدونین. ارتباط بین این سه گروه رو تو شکل زیر ترسیم کردم:
ارتباط بین زمان و کار دو طرفهس، ولی میشه اون رابطه رو با تنظیم A قطع کرد. این تنظیم گزینه Updaing task status updates resource status هست که تو کادر محاوره Options، زبانه Calculation قرار داره. البته متن این گزینه طوریه که آدم فکر میکنه ارتباط یک طرفهس، ولی این …