تالیف کتاب پراجکت 2010 تموم شد. البته الان باید زمان قابل توجهی رو صرف مرتب کردن کتاب و فصلبندی کنم، چون این کتاب رو به ترتیب مطالبی که تنظیم کرده بودم ننوشتم؛ هر وقت هر مبحثی رو که میپسندیدم مینوشتم.
کتاب فعلا 850 صفحهس؛ البته بعد از صفحهبندی معمولا حجم کتاب کمتر میشه. مسئله دیگهای که از دیروز فکرم رو مشغول کرده اینه که در آخر کتاب یه پروژه نمونه اضافه کنم و تمام مراحل کار رو از ابتدا تا انتها توضیح بدم. هنوز البته مطمئن نیستم و این مشکل رو هم دارم که این کار ممکنه تعداد صفحههای کتاب رو خیلی زیاد کنه و با قراردادی که قبلا بستم فاصله بگیره. حالا تو یکی دو روز آینده باید تصمیمم رو بگیرم.
کسایی که مطالب رو از قبل دنبال میکردن احتمالا یادشون میاد که برای پراجکت 2007 وقت خیلی زیادی رو صرف توضیح دادن انواع فعالیتها و شیوه عملکردشون کردم. این بار انرژی مشابهی رو صرف توضیح دادن شیوههای ثبت اطلاعات واقعی، عملیاتی کردن ضرایب وزنی فیزیکی و محاسبه شاخصهای عملکرد کردم.
ساختار کتاب فرقهای نسبتا زیادی کرده؛ خیلی از قسمتهایی که قبلا فکر میکردم زیاد از حد توضیح دادم رو خلاصه کردم و بعضی چیزهایی که به نظرم مهم میومد رو خیلی بیشتر از قبل شرح دادم.
این چند ماه برای نوشتن کتاب با پراجکت 2010 زیاد کار کردم. وقتایی که برای کار پروژهها برمیگشتم به پراجکت 2007 حس خیلی بدی داشتم؛ رابط …
امروز که در حال نوشتن آخرین قسمتهای کتاب پراجکت 2010 بودم، یه دفعه راه خیلی ساده و خوبی برای محاسبه پیشرفت فیزیکی به نظرم اومد، که نمیدونم چرا زودتر از اینها به نظرم نرسیده بود. بعید میدونم کس دیگهای به نظرش نرسیده باشه، ولی به هر حال ندیدم کسی از این روش استفاده کنه.
این روش وقتی قابل استفادس که برنامه منبع نداشته باشه.
این برنامه نمونه رو در نظر بگیرین:
حالا یه چنتا فیلد رو بهش اضافه میکنم:
ضریب وزنی فعالیتها رو تو ستون Work وارد کنین. معمولا تخصیص منابع عاملیه که مقدار کار رو تعیین میکنه؛ ولی وقتی منبعی نباشه میشه کار رو به این ترتیب دستی هم وارد کرد. حالا ما میخوایم یه کم از موقعیت سواستفاده کنیم و به جای کار، ضریب وزنی فیزیکی رو وارد کنیم.
بعد از اینکه مقدارها رو وارد کردین، کاری که برای خلاصه فعالیت پروژه محاسبه شده رو چک کنین؛ باید 100 باشه، به معنی 100٪. اگه مقدار دیگهای داشته باشه به این معنیه که ضریبهای وزنی رو درست وارد نکردین و جمعشون 100 نمیشده.
خوب، همین دیگه؛ کار تموم شد. فقط مقدار پیشرفت فیزیکی هر فعالیت رو تو ستون % Work Completeوارد کنین و پیشرفت خلاصهفعالیتها و پروژه رو هم از همونجا بخونین. مثلا:
الان % Complete مطابق معمول پیشرفت زمانی رو نشون میده، یعنی پیشرفت فعالیتها رو با ضریب وزنی Duration میانگینگیری میکنه. ولی % Work Complete مثل …
الان دیگه هممون کمابیش یه سری از کارها رو تو فضای الکترونیکی انجام میدیم؛ حداقلش ایمیله. متاسفانه تو این زمینه خیلی از اصول رو رعایت نمیکنیم که الان میخوام به عنوان یه همکار اونها رو یادآوری کنم:
هیچوقت ایمیلها رو بدون موضوع و متن نفرستید!
خیلی عیجبه، ولی بالای 90٪ از مواقعی که فایلی رو برام با ایمیل میفرستن، ایمیل نه موضوع داره و نه متن.
این مسئله از دو جهت مهمه:
وقتی ایمیل رو اینطوری میفرستید مودبانه نیست. مثل این میمونه که برین تو اتاق یه نفر و بدون اینکه در بزنین، سلام و احوال پرسی کنین و حتی طرف رو نگاه کنین، گزارشی رو بندازین رو میزش و برین بیرون. بی ادبانه نیست؟
شاید کسی که ایمیل رو میگیره بدونه که فایل رو به چه دلیل براش فرستادین یا با مرورش بفهمه؛ ولی حساب این رو بکنین که اگه لازم باشه 6 ماه دیگه تو ایمیلهاش دنبال اون بگرده چیکار باید بکنه. موضوع و متن نامه کلید پیدا کردنش در زمان جستجوس. پس هم موضوع و متن اضافه کنین و هم دقت کنین که عبارتهای بیمعنایی نباشن و ترکیبهای مهم و کلماتی کلیدی باشن که جستجو رو در آینده تسهیل کنن.
از این ماجرا که بگذریم، ادب حکم میکنه که هروقت ایمیلی دریافت میکنیم به اون پاسخ بدیم. این پاسخ میتونه تشکر بابت دریافت ایمیل یا مکالمهای در راستای اون باشه. اگه ایمیل نیاز به پاسخ کامل داره و احتمال میدین که نتونین این کار رو در زمان …
فیلدهای زیادی برای ثبت مقادیر واقعی در پراجکت وجود داره. خیلی از این فیلدها هم با هم ارتباط دارن و نمیشه به همه اونها مقدار داد. باید تعدادی از اونها رو انتخاب کرد و کار رو با همونها پیش برد. میتونیم به این انتخاب متود ثبت مقادیر بگیم.
هر کس باید با توجه به پروژه و شرایط محیطی اون متود مناسبی رو انتخاب کنه. قبل از هر چیز باید بدونین که تمام فیلدهایی که مقادیر واقعی رو ثبت میکنن به سه گروه زمانی، کاری و هزینهای تقسیم میشن:
فیلدهای زمانی، شامل:
Actual Start
Actual Finish
Actual Duration
Remaining Duration
Complete % (ساده و زمانمند)
فیلدهای کاری، شامل:
Actual Work (ساده و زمانمند)
Actual Overtime Work (ساده و زمانمند)
Remaining Work
Remaining Overtime Work
Work Complete %
فیلدهای هزینه، شامل:
Actual Cost (ساده و زمانمند)
Actual Overtime Cost
Remaining Cost
Remaining Overtime Cost
و حالا نکته مهمی که وجود داره اینه که ارتباطِ بین این سه گروه رو بدونین. ارتباط بین این سه گروه رو تو شکل زیر ترسیم کردم:
ارتباط بین زمان و کار دو طرفهس، ولی میشه اون رابطه رو با تنظیم A قطع کرد. این تنظیم گزینه Updaing task status updates resource status هست که تو کادر محاوره Options، زبانه Calculation قرار داره. البته متن این گزینه طوریه که آدم فکر میکنه ارتباط یک طرفهس، ولی این …
شما هم از اون گروهی هستین که نمودارهای دایرهای زیاد استفاده میکنن؟ متاسفم، ولی نمودارهای دایرهای معمولا انتخاب خوبی نیستن.
به این نمودار توجه کنین:
نظرتون درباره نمودار چیه؟ به نظرتون به اندازه کافی خوانا هست؟
البته میشه به اندازه کافی تو اون دقت کرد و مثلا متوجه شد که چه حدود نسبتهایی برقراره، ولی مگه قرار نیست نمودار کار رو راحتتر کنه؟
شاید به این فکر کنین که ممکنه این قالببندی بهتر باشه:
الان هم عنوان و هم مقدار قطاعها نوشته شده، در نتیجه لازم نیست که دایما رنگها رو با راهنما انطباق بدیم. ولی زیاد از حد شلوغ شد.
نموداری که اکثر مواقع نتیجه خوبی میده، نمودار میلهایه:
حالا این دوتا نمودار رو با هم مقایسه کنین و ببینین که چقدر خواناییشون با هم فرق میکنه.
نمودارهای دایرهای دو مشکل کلی دارن:
وقتی بیشتر از سه قطاع داشته باشن، نمیتونن نسبتها رو خوب نشون بدن.
معمولا نسبت اطلاعاتی که ارائه میکنن به فضایی که اشغال میکنن پایینه.
من خودم گاهی برای مقایسه دو یا سه مقدار از نمودارهای دایرهای استفاده میکنم (یا شاید بهتر باشه بگم میکردم). مثلا همچین چیزی:
از اینها به تعداد زیاد استفاده میکردم و بعدا تو صفحه راهنما توضیح میدادم که سبز پیشرفت واقعیه، قرمز مقدار باقیمانده پیشرفت برنامهریزی شدهس (یعنی سبز و قرمز با هم میشن کل پیشرفت برنامهریزی شده و در شرایط مناسب …
همیشه میگیم شناوری کل مدت زمانیه که اگه فعالیت به اون اندازه به تاخیر بیفته تاریخ پایان پروژه رو به تاخیر نمیندازه. این تعریف خیلی قدیمیه و باید تعریف کاملتری به جاش به کار ببریم.
چیزی که تو تعیین شناوری موثره صرفا تاریخ پایان پروژه نیست؛ تاریخهای مهم پروژهس. شناوری مدت زمانیه که اگه فعالیت به اون اندازه به تاخیر بیفته، هیچکدوم از تاریخهای مهم پروژه به تاخیر نمیافتن.
تاریخهای مهم اینها هستن:
تاریخ پایان پروژه
تاریخ پایان فعالیتهایی که پسنیاز ندارن (توضیح 1)
فرجهها
تاریخ قیدهایی که انعطافپذیر نیستن
توضیح 1: وقتی تاریخ پایان فعالیتهایی که پسنیاز ندارن در تعیین شناوریها مبنا قرار میگیره که گزینه Calculate Multiple Critical Tasks رو تو Tools| Options| Calculation فعال کرده باشین.
حالا ماجرا رو با هم مرور میکنیم. برنامه شکل زیر رو ببینین:
تو این برنامه سه گروه فعالیت تعریف کردم. هر گروه دو فعالیت داره که با هم لینک هستن. میشد مسئله رو روی فعالیتهای تکی هم نشون داد، ولی من گروههای دوتایی استفاده کردم تا سرایت کردن شناوریها رو به عقب هم نشون بدم. برای هرکدوم از این سه گروه نقشههایی کشیدم.
گروه اول طولانیترین مدت زمانها رو دارن و به همین خاطر بحرانی شدن. فعالیتهای بحرانی تو این نما با رنگ قرمز دیده میشن. شناوری کل فعالیتها هم با خطهای سبز رنگ باریک نشون داده …
هر جلسهای که رسمی باشه صورت جلسهای لازم داره. صورت جلسه مسایلی که تو جلسه بررسی شده و نتایج و تصمیمگیریها رو نشون میده. اعتبار صورتجلسه به اندازه اعتبار افرادیه که اون رو امضا کردن. اگه به عنوان مثال مدیر پروژه تشکیلاتی صورت جلسهای رو امضا کنه، تمام مواردی که تو اون صورت جلسه اومدن و در حد اختیارات اون بودن، مصوب و قانونی خواهند بود. ولی اگه مثلا یکی از کارشناسای شرکتی اون رو امضا کنه و در اون صورت جلسه تصمیمهای مهمی گرفته شده باشه، چون تصمیمها در حد اختیارات اون نبودن، قانونی به شمار نمیان. به همین خاطر کسی که جلسه رو مدیریت میکنه باید مراقب باشه که مسایلی که در جلسه مطرح میشن در حد اختیارات افراد باشن، و اگه قراره مسایل مهمی مطرح بشن از افراد مناسبی که اختیارات کافی داشته باشن دعوت کنه که در جلسه حاضر بشن.
تو این متن درباره جلسههای دورهای صحبت میکنم. جلسههایی که موردی برگزار میشن کمی تفاوت دارن.
یه صورت جلسه باید این قسمتها رو داشته باشه:
مشخصات: تو این قسمت باید حداقل موضوع جلسه، تاریخ، شماره سریال صورت جلسه، ساعت شروع، ساعت پایان و نام شرکت کنندگان رو مشخص کرد.
مقرر شده در جلسه قبل: این قسمت رو باید از “موارد مقرر در این جلسه” صورت جلسه قبل کپی کرد. توضیحات رو در ادامه میگم.
تصمیمها و مسایل بررسی شده: هر مسئله مهمی که تو جلسه بررسی میشه، چه به نتیجهای برسه …
بیشترین سوالی که تا حالا از من شده، اینه که چطوری میشه برنامهریزی و کنترل پروژه رو یاد گرفت و وارد این کار شد. زودتر از اینها میبایست چنین راهنمایی رو بنویسم، ولی چون میخواستم مطلب کامل و بهدردخوری بنویسم تا الان طول کشیده.
خود من اتفاقی وارد این کار شدم. قبل از اینکه به فکر کار بیفتم، یعنی یک هفته بعد از اینکه دانشجوی لیسانس شدم، موقعیت کاری پیش اومد تو یه واحد برنامهریزی و کنترل پروژه؛ یعنی واحدی که هیچی ازش نمیدونستم. حاضر بودن من رو استخدام کنن، چون تو کار با کامپیوتر سریع و مسلط بودم. اینطوری شد که تو یه هفته هرچی کتاب تو این زمینه دستم اومد خوندم و رفتم شروع به کار کردم: فرودگاه بینالمللی امام.
تو حدود دو سالی که اونجا کار کردم خیلی چیزها یاد گرفتم، در حدی که دیگه میتونستم خودم این کار رو ادامه بدم. با این حال هدفم این نبود که شغل آیندم برنامهریزی و کنترل پروژه باشه. کمی که گذشت، مطمئن شدم یکی از بهترین کارهایی که میتونم انجام بدم و علاوه بر اینکه توش موفق باشم راضیم بکنه، همینه. اینطوری شد که این کار رو تو همه این سالها ادامه دادم و الان هم خیلی راضیام. تو این مدت خیلی چیزها یاد گرفتم و از وضعیتم راضیام، ولی بدون تعارف، شدیدا اعتقاد دارم که خیلی چیزهای دیگه رو هم باید یاد بگیرم.
خوب، بریم سر اصل مطلب. اگه تصمیم گرفتین که تو حوزه برنامهریزی و کنترل پروژه …
نرمافزارهای خوب همیشه میانبرهای صفحه کلیدی فراوانی برای دستورهای پرکاربردشون دارن. استفاده از این میانبرها سرعت کار رو خیلی زیاد میکنه. خود من انقدر به میانبرها عادت دارم که اگه لازم باشه به جای اونها دستور رو با ماوس توی منوها اجرا کنم باید کلی توی منوها دنبال دستور بگردم.
یه میانبر خوب، که البته متاسفانه محدود به پراجکت 2007 میشه و تو 2010 معادلی براش پیدا نکردم، میانبریه که تعداد سطوحِ نمایش داده شده را تعیین میکنه. منظورم همون دستورهاییه که از تو منوی Show تو نوارابزار انتخاب میکنیم.
میانبر اینه که کلید Alt رو نگه دارین، بعد از اون S و عددِ سطحی که در نظر دارین رو بزنین و در آخر Alt رو رها کنین. اگه مثلا میخواین برنامه تا دو سطح باز باشه، Alt رو نگه دارین و S و بعد از اون 2 رو بزنین و Alt رو رها کنین.
اگه میخواین میانبرهای مشابه رو پیدا کنین، توجه کنین که زیر کدوم حرف هر دستور خط کشیده شده. اون حرف میانبر آلتیِ اون دستوره.
یه میانبر مشابه، اینه که Alt و نگه دارین و دو بار P رو بزنین. با این کار Project Information باز میشه. من چون زیاد Status Date رو عوض میکنم عادت دارم که دایما از این میانبر استفاده کنم.
تا صحبت از میانبره، میانبر مورد علاقهم رو هم بگم: F3
این میانبر فیلترها رو برمیداره. هروقت یه برنامهای میرسه دستم که باید کنترلش کنم، بلافاصله بعد از باز کردنش …
پراجکت 2010 یه قابلیت جالب به اسم Team Planner داره که فقط یه دلیل داره زودتر از اینا دربارش ننوشتم: فکر میکردم قبلا نوشتم!
جدول سمت چپ این نما مثل Resource Usage هست، یعنی منابع رو نشون میده و تخصیصها زیرمجموعهشونه. سمت راست یه نمودار زمانمنده که هرکدوم از تخصیصها مثل یه فعالیت توش نمایش داده شدن.
علاوه بر اینکه میتونین توزیع تخصیصها رو خیلی خوب ببینین، میتونین اونها رو دستی تسطیح هم بکنین! خیلی راحت میتونین روی تخصیص کلیک کنید و اون رو جابجا کنین و در این حالت تخصیص، و به تناسب اون فعالیت، جابجا میشه.
تو این شکل یکی از تخصیصها رو کشیدم بردم تو یه زمان دیرتر.
هروقت هم منبعی اضافه تخصیص داشته باشه، نوارهای قرمز باریکی بالا و پایین اون زمانها نشون داده میشه.
وقتی پراجکت 2010 رو نصب کنین، اولین نکتهای که نظرتون رو جلب میکنه تایملاینیه که بالای صفحهس. نمای پیشفرض پراجکت 2010 نمای گانت+تایملاین هست.
ماجرای ناراحتکننده اینه که این نما، یه نمای دوتاییه، یعنی بالاش تایملاینه و پایینش گانت؛ در نتیجه نمیتونین پایین صفحه فرم اضافه کنین، چون این کار رو زمانی میکردیم که نمای بالا گانت بود و پایینیش فرم، و نما هم سهتایی نمیشه!
حالا راه حلی که داره اینه که نمای گانت+فرم رو باز کنین، بعد یه پنجره جدید برای پروژه باز کنین، پنجرهها رو بذارین کنار هم و … همین دیگه، شد یه نمای سهتایی که هم تایملاین داره و هم فرم.
یه قابلیت جالب تو پراجکت 2010 هست که بهش میگن Smart Copy & Paste…
ماجرا اینه که پراجکت 2010 انواع ساختارهای سلسله مراتبی رو میتونه تشخیص بده. مثلا فرض کنین یه همچین چیزی تو ورد داشته باشین:
این یه مجموعه بولته که سلسله مراتب داره. حالا کلش رو انتخاب میکنیم، میریم تو پراجکت 2010، یکی از سلولهای Name رو انتخاب میکنیم و بدون اینکه زحمت خاصی بکشیم پیست میکنیم. نتیجه میشه این:
یعنی خیلی راحت سلسله مراتب رو ترتیب میکنه به ساختار شکست کار. خیلی راحت میتونین منابع اطلاعاتیای که تو نرمافزارهای دیگهای تهیه شده رو به پراجکت منتقل کنین.
حالا عکس این کار رو هم میشه کرد. مثلا میشه همونها رو کپی کنیم و ببریم تو اکسل پیست کنیم؛ نتیجه میشه این:
من همیشه برای اینکه همچین کاری کنم، علاوه بر اسمها، فیلدهای Ouline Level و Summary رو هم کپی میکردم و همچین لیستی را با فرمول و قالببندی خودکار میساختم. حالا از این به بعد دیگه کارم راحت میشه.
من همیشه چیزی رو به دوستان و همکاران توصیه کردم، چیزی که بهش میگم قاعده ردیابی:
باید گزارشها طوری تنظیم بشن که اگه یک برگشون جدا بشه و جایی تو دنیا پیدا بشه، امکان ردیابی اون و رسیدن به فایل و مشخصات وجود داشته باشه.
این یعنی اینکه مشخصات پروژه، شرکتی که گزارش رو تهیه کرده، اسم فایل، تاریخ و زمان چاپ تو تمام صفحهها باشه. تو فایلها هم باید متادیتای کافی وجود داشته باشه. سیاست خوبی هم برای مدیریت فایلها باشه. مثلا اگه گزارشی رو چاپ کردین تا کسی، حتی از همکارانتون، اون رو کنترل کنه و بعد اصلاحاتی در اون وارد کردین، بلافاصله اون رو با نام جدیدی ذخیره کنین تا فایل قبلی تو جای خودش باقی بمونه (خوشبختانه هارد ارزونتر از اونی شده که بخواد معیار قرار بگیره). بهتره انتهای نام هر فایل دو شماره باشه، اولی نسخه فایل و دومی زیرنسخه اون. شماره دوم اونیه که مثل نقل و نبات قراره بره بالا، و اولی اونیه که برای تغییرات اصلی که معمولا همراه با ارائه هست اضافه میشه.
احتمالا میدونین که پراجکت قابلیتی برای تحلیل پرت داشت. با کمک اون میتونستین مدت زمانها رو سهنقطهای وارد کنین (مدت زمان خوشبینانه، محتمل و بدبینانه) و بعد دستوری رو اجرا میکردین تا مدت زمان اصلی فعالیت با ترکیب دلخواهی از اون سه مدت زمان به دست بیاد. حالت پیشفرض میانگینی وزنی از اون سهتا بود که وزن مدت محتمل بیشتر بود. علاوه بر اون دو حالت کاملا بدبینانه و کاملا خوشبینانه هم بود.
این تحلیل خیلی ابتداییه و محصول چندانی نداره. میشه با داده سهنقطهای تحلیلهای خیلی کاملتری تو پرتمستر انجام داد. پرتمستر میتونه با محاسبه مونتکارلو ترکیبهای آماری مقادیر رو محاسبه کنه و با ترکیب اونها توزیع واقعی مدت زمان خلاصهفعالیتها و پروژه رو محاسبه کنه. علاوه بر اونها، شناوریها و بحرانی بودنها و خیلی فاکتورهای دیگه رو هم آماری مشخص میکنه. ولی هیچکدوم از این خروجیها تو تحلیل پرت پراجکت وجود ندارن.
به هر حال، نکتهای که میخواستم بگم اینه که الان متوجه شدم این قابلیت از پراجکت 2010 حذف شده! این حذف شدن تو سایت مایکروسافت هم تایید شده، ولی هیچ توضیحی دربارش نیست.
هزار روز شد که این سایت فعالیت میکنه! زود میگذره…
الان که فکر میکنم درست یادم نمیاد که سایت رو دقیقا با چه هدفی ساختم، ولی الان که بهش نگاه میبینم که عمدهترین کارکردی که داشته، این بوده که حدودا 80 هزار نفری که اطلاعاتی رو تو حوزه برنامهریزی و کنترل پروژه جستجو میکردن پذیرفته و امیدوارم که حداقل عدهای از اونها مطلبی رو پیدا کرده باشن که دنبالش بودن. تو این مدت حدودا سه هزار ایمیل گرفتم که از من سوالهایی پرسیده بودن، و اونها رو با خوشحالی جواب دادم، و باز هم امیدوارم که به بعضیهاشون کمکی شده باشه. صادقانه بگم که خودم تقریبا تو هیچکدوم از زمینههایی که کار کردم کسی رو نداشتم که بتونم به این شکل ازش سوالهام رو بپرسم، و خوشم میاد از اینکه چنین امکانی رو برای کسای دیگه فراهم کنم.
به هر حال، این رو نوشتم که بگم از داشتن این سایت و ارتباطی که با شما همکاران و همرشتههام دارم، خوشحالم.
ترجمه کتاب پمباک بعد از 106 روز کار، تموم شد. احتمالا یک هفته طول میکشه که مرورش کنم و بعد از اون تحویلش میدم به ناشر. تجربه خوبی بود و از نتیجه کارم راضی هستم.
متن پمباک روان نیست و خواننده رو دچار مشکل میکنه. خیلی جاها مجبور شدم که برای بهتر فهمیدنِ متن به بقیه استانداردهای PMI مراجعه کنم و گاهی به مراجع دیگه هم مراجعه کردم. سعی کردم متن کتاب فارسی خیلی روان و قابلفهم باشه، و به این خاطر تعهدم رو به متن اصلی کم کردم و معیار رو انتقال مفاهیم قرار دادم. خیلی جاها جملهها و حتی پاراگرافهایی رو کم و زیاد کردم و زیرنویسهایی هم اضافه کردم. میتونم ادعا کنم که این ترجمه بیشتر از هر ترجمه دیگهای میتونه پمباک رو با تمام جزئیاتش به خواننده بشناسونه. یه نکته دیگه که رعایت کردم، این بود که معادل انگلیسی تمام واژهها و اصطلاحات تخصصی رو تو زیرنویسها آوردم تا کسایی که میخوان در آینده تو آزمون PMP شرکت کنن راحتتر باشن. خوب، این هم از پمباک. قبلا برنامهم این بود که بعد از پمباک برم سراغ ترجمه کتاب راهنمای آزمون PMP ریتا، ولی الان میخوام اون رو کمی به تاخیر بندازم و قبلش به پراجکت 2010 ادای دین کنم.