بازگشت کوتاهمدت یا بلندمدت
فرض کنید منبعهایی که دارید تنها برای انجام یکی از دو پروژه زیر بسنده میکند:
- پروژه ۱ – با به پایان رساندن پروژه معادل یک میلیون پیتزا پول به دست خواهید آورد.
- پروژه ۲ – پس از به پایان رساندن پروژه، به مدت بیست سال، هر سال معادل سیصد هزار پیتزا به دست خواهید آورد.
کدام پروژه را انتخاب میکنید؟
اگر پیش از این تنها روی پروژههای بلندمدت سرمایهگذاری کرده باشید نیاز به درآمد کوتاهمدت خواهید داشت و از این رو شاید گزینه نخست بهتر باشد. اگر شرکت دچار چالش مالی و در شرف ورشکستگی باشد، بیگمان گزینه نخست بهتر خواهد بود. اگر چالشی در درآمدهای کوتاهمدت وجود نداشته باشد، شاید گزینه دوم را ترجیح دهید.
این نمونه دیگری از مواردیست که ارزیابی ارزش پروژه بستگی به وضعیت کلان سازمان پیدا میکند و بنابراین نیاز است که ارزیابی در آن سطح انجام شود.
کسانی که در چنین تصمیمگیریهایی مشارکت میکنند هم باید با دقت انتخاب شوند. مشکلی رایج در برخی سازمانهای بزرگ این است که فردی مشهور را به طور کوتاهمدت بهعنوان مدیرعامل انتخاب میکنند. او که میداند بیش از چند سال مدیرعامل نخواهد بود، تنها هدفش ایجاد سابقه بهتر برای خودش خواهد بود و درنتیجه به جای اینکه ترکیبی از بهترین پروژهها را انتخاب کند، فقط روی پروژههایی با بازگشت کوتاهمدت تمرکز میکند. برخی از آنها حتی آینده بلندمدت سازمان را فدای درخشش بیشتر کوتاهمدت میکنند. پس از چندی، ارزیابیهای ناشیانه نشان میدهند که در زمان مدیریت آن فرد منافع سازمان چندین برابر شده بود و پس از اینکه سازمان را ترک کرد همهچیز افت کرد و از این مسئله نتیجه میگیرند که مدیریت وی بسیار خوب بوده است، در حالی که اینچنین نیست.