تولید در کارخانه، پروژه یا عملیات
تولید تو کارخانه از مثالهای رایج برای «عملیاته»، چیزی که پروژه نیست و قرار نیست از ابزارهای مدیریت پروژه براش استفاده بشه. ولی اوضاع برای بعضی تولیدهای مبتنی بر سفارش یه کم پیچیده میشه.
به نظر من اگه سفارشی که کارخونه میگیره صرفا به معنی نوعی پیشخرید برای تولید محصول روتین کارخونه باشه، باید عملیات در نظر گرفته بشه. اگه این سفارش منجر به نوعی طراحی و تولید اختصاصی میشه که البته در عین حال درجهای از روتین بودن رو هم حفظ میکنه، ماجرا جایی بین پروژه و عملیات قرار میگیره. تو این حالت تصمیمگیری در مورد ماهیت کار زیاد ساده نیست و حتما باید عوامل مختلفی رو در نظر گرفت. حتی شاید لازم باشه برعکس عمل کنیم، یعنی ببینیم که روشها و ابزارهای مدیریت پروژه برای اون کار موثرتره یا عملیات و بر اون اساس روی کار برچسب پروژه یا عملیات بزنیم. من خودم تو اکثر موارد توصیه میکنم که کار عملیات دونسته بشه.
اگه این نوع کارها رو پروژه دونستین هم حتما در نظر داشته باشین که سیستم مدیریت پروژهای که براش اختصاصیسازی (tailor) میکنین حتما باید خیلی ساده باشه.
در نهایت آخرین نکتهای هم که وجود داره اینه که توجه داشته باشیم تمایز بین عملیات و پروژه معمولا تو سیستمهای کلاسیک اهمیت داره و خیلی از متودها مثل بعضی از متودهای چابک هم برای پروژه و هم برای عملیات قابل استفاده هستن. در نتیجه اگه گرایش به اون متودها دارین دیگه صورت مسئله پاک میشه. بعضی سیستمهای چابک مثل DSDM Atern که به طور خاص برای پروژه طراحی شدن و نه عملیات هم خیلی راحت میتونن طوری اختصاصیسازی بشن که کاملا برای فضایی که مثل موضوع این مطلب بین پروژه و عملیات قرار میگیره موثر باشن. البته کلا اختصاصیسازی سیستمهای چابک امروزی برای کاری مثل تولید سفارشی تو کارخونه کار خیلی سادهای نیست و حتما باید با دانش و تخصص و دقت زیاد انجام بشه.