پروفایل برنامه‌ریزی و کنترل پروژه
نادر خرمی راد

از دیگران یاد بگیریم

از زمانی که استانداردهای مدیریت پروژه مثل PMBOK سر زبون‌ها افتادن، ارتباط بیشتری بین برنامه‌ریزی و کنترل پروژه از یه طرف و مدیریت پروژه از طرف دیگه به وجود اومده و کارشناسای برنامه‌ریزی و کنترل پروژه اطلاعات خیلی بیشتری در مورد مدیریت پروژه به دست آوردن.

مشکلی که من دارم تو این مسئله می‌بینم، اینه که هرکس یه مقدار در مورد مدیریت پروژه مطالعه می‌کنه شروع می‌کنه به ایراد گرفتن از کارها و تصمیم‌های هر مدیر پروژه‌ای که می‌بینه. این درسته؟ نه. همیشه این گفته یادتون باشه:

Little Knowledge is a dangerous thing

اطلاعاتی که می‌شه با خوندن کتاب‌ها به دست آورد، اطلاعاتی انتزاعیه، یعنی هر مسئله‌ای رو تو شرایط انتزاعی و با تعداد پارامتر خیلی کم می‌سنجه. این در حالیه که کار واقعی مدیریت پروژه کاملا کانکریته و تعداد پارامترهای موثر در هر تصمیم‌گیری بسیار زیاد هستن.

شکی نیست که هر مدیر پروژه‌ای که پیدا کنین اشتباه‌های زیادی مرتکب می‌شه، ولی تا وقتی که این ماجرا به صورت یه اصل تو ذهنتون باشه، عملا خودتون رو از یکی از مهم‌ترین ابزارهای یادگیری محروم کردین. روی دیگه سکه اینه که هرکدوم از اون‌ها مهارت‌های بالایی دارن و تصمیم‌گیری‌های خیلی خوبی هم می‌کنن که می‌تونه برای شما آموزنده باشه. دقت در کارها و تصمیم‌های مدیر پروژه‌هایی که در اطراف خودتون دارین و تجزیه و تحلیل اون‌ها «با توجه به توصیه‌ها، الگوها و استانداردها» می‌تونه خیلی چیزها بهتون یاد بده. به عنوان مثال اگه از این ابزار یادگیری استفاده کرده باشین، قبولی تو آزمون PMP براتون به مراتب راحت‌تر می‌شه.

ماجرای اصلی اینه که وقتی می‌شه چیزی رو فهمید، که از ابتدا نوعی باور ضعیف به درستیش وجود داشته باشه. یعنی وقتی می‌بینین کسی تصمیمی گرفت، اگه باور اولیه‌ای داشته باشین که تصمیمش درسته و شروع کنین به تحلیلش، هم می‌تونین مسئله رو خوب بفهمین و هم این‌که در نهایت برسین به نقطه‌ای که بتونین با پشتوانه ادعا کنین که درسته یا غلط. این باور اولیه به طور ناخودآگاه تو ذهن آدم وجود داره؛ ولی اگه با این اصل جلو برین که هرکاری که هرکسی می‌کنه نادرسته، چون مثلا نمی‌دونن استاندارد پم‌باک چیه و شما می‌دونین، باور اولیه به وجود نمیاد، در نتیجه نمی‌تونین اتفاقی که افتاده رو به طور کامل و درست درک و تحلیل کنین و بلافاصله هم به جواب نهایی می‌رسین که متهم کردن اون آدمه. جواب شما تو هیچکدوم از این دو حالت ارزش خاصی نداره، چیزی که ارزش داره درک و تحلیل مسئله‌س که باعث افزایش دانش شما می‌شه و قضاوت اولیه جلوی اون رو می‌گیره.

بنابراین توصیه من اینه: به دانشی که فکر می‌کنین دارین مغرور نشین و اتفاقات رو بدون پیش‌داوری درک و تحلیل کنین، تا بیشترین استفاده رو ازشون ببرین.