مقایسه پراجکت و پریماورا
این مطلب رو چند وقت پیش برای فصلنامه مدیریت پروژه نوشته بودم، که چون شماره جدید فصلنامه چاپ نشده و ظاهرا هم خبری از چاپش نیست، اینجا منتشرش میکنم.
منظور از پریماورا، نرمافزار Project Management شرکت پریماورا است. مباحث عمدتا معطوف به نسخه خاصی از نرمافزارها نیست، ولی مبنا نسخه 2007 پراجکت و نسخه 6 پریماورا است.
تاریخچه و زمینه
میتوان ادعا کرد که بازار نرمافزارهای برنامهریزی و کنترل پروژه ایران در انحصار پراجکت و پریماورا است. مشابهِ این وضعیت در جهان نیز برقرار است، هرچند که سهم آنها در جهان کمتر از سهمشان در ایران است. در نقاط دیگرِ جهان که نرمافزارها به شیوهای قانونی خریداری میشوند، قیمت به نسبت بالای این دو نرمافزار عاملی برای مطرح شدن نرمافزارهای ارزانتر است. از سوی دیگر، نرمافزارهای پیشرفته و گرانقیمتِ دیگری نیز با سهمی کمتر در بازارهای خارجِ ایران وجود دارند که برای ایرانیان شناخته شده نیستند.
اولین نسخه پراجکت در 1984، در یکی از شرکتهایی که به مایکروسافت خدمات نرمافزاری میداد تهیه شد. یک سال بعد، مایکروسافت امتیاز نرمافزار را خرید و پس از آن به توسعه و انتشار آن ادامه داد. نسخههای سازگار با Mac OS این نرمافزار نیز تولید میشوند.
شرکت پریماورا در سال 1983 پایهگذاری شد و کمی پس از آن نرمافزارهای خود را منتشر کرد. چندی پیش شرکت اوراکل پریماورا را خرید و از این پس مالک و ناشر نرمافزارها به شمار خواهد رفت.
مبانی مقایسه
برخی کارشناسان به پراجکت علاقه دارند و برخی به پریماورا. از این بین گروهی از کارشناسان به نرمافزار مورد علاقه خود تعصب زیادی دارند و این مسئله آغازی است بر این بحث طولانی، که پراجکت بهتر است یا پریماورا.
پیش از هر چیز باید مسئله مهمی را در نظر داشت. Primavera Project Management نرمافزاری سازمانی است، در حالی که نسخههای معمولی پراجکت اینگونه نیستند. اگر قرار باشد قابلیتهای سازمانی مبنای مقایسه قرار گیرند، باید پریماورا را با پراجکت سرور، که نسخه سازمانی نرمافزار برنامهریزی و کنترل پروژه مایکروسافت است، مقایسه کرد. در این نوشته به قابلیتهای غیر سازمانی توجه میشود. منظور از برنامهریزی و کنترل پروژه غیر سازمانی، تلاشی است که در راستای مدیریتِ مستقلِ پروژهها انجام میشود. در سیستمهای سازمانی به ترکیبِ پروژههای متعددی که در یک سازمان انجام میشود و قابلیتهای کارِ گروهی توجه میشود.
کدامیک بهتر است؟
بیایید برخی تفاوتهای این دو نرمافزار را مقایسه کنیم:
- پریماورا شناوری را float مینامد و پراجکت slack.
- قید ALAP در پریماورا شناوری آزاد را صفر میکند و در پراجکت شناوری کل را.
- همپوشانی روابط را میتوان در پراجکت بر حسب درصد نیز وارد کرد، در حالی که پریماورا چنین قابلیتی ندارد.
- پراجکت اجازه ایجاد بیشتر از یک رابطه را بین دو فعالیت نمیدهد، در حالی که پریماورا اینچنین نیست.
- فارسینویسی در پریماورا “کمی” سختتر از پراجکت است.
- فلسفه WBS در پریماورا و پراجکت یکسان نیست، هرچند که تفاوت عملیاتی چندانی ایجاد نمیکند.
- سیستمهای گزارشدهیِ نسخههای قدیمی پراجکت ضعیفتر از پریماورا بود، ولی این اختلاف در نسخههای جدید کمتر شده است؛ هرچند که وضعیتِ فعلی هر دو نرمافزار در گزارشدهی بسیار ضعیف و عملا برای بسیاری از نیازها غیر قابل استفاده است.
- پراجکت با نرمافزارهای آفیس همنشینی بهتری دارد.
- رابط کاربر پراجکت بهتر از پریماورا است.
البته بعید میدانم بتوان چنین تفاوتهایی را معیار تصمیمگیری دانست. شاید این تفاوتها مهمتر به نظر برسند:
- پراجکت محدود به تعدادی فیلد اختصاصی است، ولی میتوان در پریماورا هر تعداد فیلد که لازم است ساخت.
- فیلدهای از پیش آماده پریماورا به مراتب بیشتر از پراجکت است و کاربران پراجکت در صورت نیاز باید چنان قابلیتهایی را با فیلدهای اختصاصی بسازند.
- فرمولنویسی در پراجکت سادهتر و انعطافپذیرتر است.
- پراجکت به قابلیت ماکرونویسی (برنامهنویسی VBA) مجهز است و پریماورا چنین امکانی ندارد.
- پراجکت امکانات بیشتری در roll-up (خلاصهسازی) دارد.
- میتوان در پریماورا مایلستونهای پیشرفت (step) ساخت و در پراجکت چنین امکانی وجود ندارد (کاربر باید در این حالت فعالیت را به زیرفعالیتهایی خرد کند). هرچند که قابلیتهای تعریف شده برای مایلستونیهای پیشرفت پریماورا ناقصتر از آن هستند که آن را عملیاتی کنند.
- منابع راهنمای پراجکت (کتابها، مقالات و سایتها، به زبانهای مختلف) بسیار زیاد و منابع راهنمای پریماورا بسیار کم هستند.
- پراجکت در ایران عمومیت بیشتری دارد و در نتیجه استفاده از آن در شرکتهایی که با شرکتهای مختلف سر و کار دارند سادهتر است.
به نظر شما این تفاوتها برای تصمیمگیری کافی هستند؟
پیش از این که پاسخ دهید، لطفا به این مسئله توجه کنید که نبودِ کدامیک از قابلیتها کارتان را مختل میکند. فکر میکنم پاسخی برای این سوال نداشته باشید. در مرحله بعد به این فکر کنید که نبود کدام قابلیت کارتان را مشکل میکند (مثلا نبود مایلستونهای پیشرفت در پراجکت و نبود VBA در پریماورا).
باز هم صبر کنید؛ هرکدام از این دو نرمافزار سبک و سیاق خاص خود را دارند. بسیاری اوقات لازم است که کاربر خود را با نرمافزار مطابقت دهد. بسیاری از کارهایی که گمان میکنیم در یکی از دو نرمافزار قابل انجام نیست را صرفا با کمی تغییرِ دید میتوان انجام داد. آنچه لازم است، کارشناسی مسلط به نرمافزار است. به عنوان مثال، بسیاری از افراد گمان میکنند که نمیتوان در پراجکت فعالیتهای level of effort به سبک پریماورا ساخت؛ ولی واقعیت این است که میتوان چنین فعالیتهایی ساخت.
وضعیت ما
پیش از این که به سوال “کدام نرمافزار بهتر است؟” پاسخ دهیم، باید بدانیم که این پرسش و پاسخِ آن چه کاربردی دارند. آیا قصد داریم نرمافزار بهتر را بشناسیم تا با بهکارگیریِ آن در مدیریت پروژه پیشرفت کنیم؟
به نظر من هدف واقعی جز این نمیتواند باشد. اگر به این هدف توجه کنیم، مسایل متعددی خودنمایی میکنند. چه مقدار از مشکلات و کمبودهای مدیریت پروژه ایران در حوزه نرمافزارهای برنامهریزی و کنترل پروژه است؟ آیا سازمانها و شرکتها چنان سازماندهی شدهاند که تحت مدیریتی اصولی و نوین پیش بروند؟ آیا تا کنون حداقل محصولِ لازم را از یکی از این دو نرمافزار گرفتهایم که اگر دیگری بهتر باشد، با جانشین کردنش به محصول بهتر و کاملتری دست یابیم؟
متاسفانه توجه به این مسایل، اهمیت بحث را کاهش میدهد. واقعیت دیگر این است که بسیاری از کارشناسان و دستاندرکاران برنامهریزی و کنترل پروژه به هیچکدام از این دو نرمافزار و از آن مهمتر به اصول و مفاهیم بنیادین این علمِ کاربردی، به اندازه کافی مسلط نیستند و نمیتوانند تواناییهای بالقوه هیچکدام از آنها را بالفعل کنند. بسیاری از اقدامات انجام شده در حوزه برنامهریزی و کنترل پروژه به اندازه کافی عملیاتی نیست و بیشتر به نقاشی میمانند. شاهدی بر این مدعا، این است که دستاندرکاران عقیده دارند برنامه مناسب برنامهایست که هزینه و منبع داشته باشد. ولی وارد کردن هزینه و منبع در حالتی که قرار نیست عملیاتی شوند، چه فایدهای دارد؟ در اکثریت مطلق برنامههایی که منبع و هزینه دارند میتوان فیلدهایی متنی ساخت، مقدارهای هزینه و منابع را به آنها منتقل کرد، و فیلدهای اصلی آنها را خالی باقی گذاشت، بدون اینکه عملکرد برنامه تغییری کند. این مسئله نشان میدهد که وجودِ این دادهها در برنامه هیچ نقشی ندارند. دیگر فرقی ندارد که این تابلوی نقاشی در پراجکت ترسیم شده باشد، در پریماورا، در اکسل یا در فتوشاپ. در این مواقع یا قضاوت کارشناسانهای که اضافه شدنِ این دادهها را اجباری قلمداد میکند یا کارشناسی که آنها را پیادهسازی میکند، یا سازمانی که حاکم بر این مسایل است، مقصر و ناآگاه است.
به عقیده من، آنچه در حوزه مدیریت پروژه ایران اهمیت دارد، این است که مشکلاتِ زیربنایی حل شوند. دستاندرکاران و کارشناسان باید آگاهتر شوند، شرکتها باید سازماندهی بهتری یابند و آنگاه میتوان از نرمافزارهای برنامهریزی و کنترل پروژه استفاده بهتری کرد. آن زمان است که اندکی تفاوت در قابلیتهای نرمافزارها تعیین کننده میشود و چنین بحثهایی جای طرح پیدا میکنند.
سخن پایانی
به عقیده من، هیچکدام از این دو نرمافزار در مقامی نیستند که بتوان آن را به جرات به دیگری ترجیح داد. انتخاب یکی از این دو نرمافزار، از دید من، مانند انتخاب بین یک اتاق کار کلاسیکِ چوبکاری شده و یک اتاق کار مدرن است که با فلز و شیشه دکور شده است. هر دو زیبا هستند، ولی هرکس یکی از آنها را میپسندد.