نمودارهای دایرهای را کنار بگذارید
شما هم از اون گروهی هستین که نمودارهای دایرهای زیاد استفاده میکنن؟ متاسفم، ولی نمودارهای دایرهای معمولا انتخاب خوبی نیستن.
به این نمودار توجه کنین:
نظرتون درباره نمودار چیه؟ به نظرتون به اندازه کافی خوانا هست؟
البته میشه به اندازه کافی تو اون دقت کرد و مثلا متوجه شد که چه حدود نسبتهایی برقراره، ولی مگه قرار نیست نمودار کار رو راحتتر کنه؟
شاید به این فکر کنین که ممکنه این قالببندی بهتر باشه:
الان هم عنوان و هم مقدار قطاعها نوشته شده، در نتیجه لازم نیست که دایما رنگها رو با راهنما انطباق بدیم. ولی زیاد از حد شلوغ شد.
نموداری که اکثر مواقع نتیجه خوبی میده، نمودار میلهایه:
حالا این دوتا نمودار رو با هم مقایسه کنین و ببینین که چقدر خواناییشون با هم فرق میکنه.
نمودارهای دایرهای دو مشکل کلی دارن:
- وقتی بیشتر از سه قطاع داشته باشن، نمیتونن نسبتها رو خوب نشون بدن.
- معمولا نسبت اطلاعاتی که ارائه میکنن به فضایی که اشغال میکنن پایینه.
من خودم گاهی برای مقایسه دو یا سه مقدار از نمودارهای دایرهای استفاده میکنم (یا شاید بهتر باشه بگم میکردم). مثلا همچین چیزی:
از اینها به تعداد زیاد استفاده میکردم و بعدا تو صفحه راهنما توضیح میدادم که سبز پیشرفت واقعیه، قرمز مقدار باقیمانده پیشرفت برنامهریزی شدهس (یعنی سبز و قرمز با هم میشن کل پیشرفت برنامهریزی شده و در شرایط مناسب نباید رنگ قرمز تو نمودار دیده بشه) و زرد هم تفاضل کل کار و مقدار برنامهریزی شدهس.
این نوع نمودار به خاطر کم بودنِ تعداد مقادیرش بد نیست، ولی همین رو هم میشه میلهای نمایش داد:
حتی میشه کمی بیشتر انرژی گذاشت و نمودارهای پیشرفتهتری هم تهیه کرد:
تو این نمودار به جای سبز از مشکی استفاده شده، به جای جمع سبز و قرمز از خاکستری و زرد هم نشون داده نشده. این نمودار خیلی کمتر از دایرهای جا میگیره و به نظر من خواناتر از اون هم هست.
توضیح: آخرین نموداری که تو این مطلب میبینین و یک سالی هست که دایما ازش تو گزارشام استفاده میکنم، اسمش Bullet Graph هست و مبتکر اون، کسیه که تو این مطلب از توضیحاتش زیاد استفاده کردم: Stephen Few