ده سال فعالیت در حوزه برنامهریزی و کنترل پروژه
رسیدنم به مرز 10 سال سابقه کار در برنامهریزی و کنترل پروژه رویدادیه که خیلی توجهم رو جلب کرده. البته واقعیت اینه که سه-چهار ماهی تا اون زمان باقی مونده، ولی به هر حال دیشب برای بدرقه مسافری به فرودگاه امام، که اولین تجربه کاریم بود، رفتم. 12 سال پیش، هر روز این مسیرِ طولانی رو میرفتم و برمیگشتم، و الان به عنوان یه استفاده کننده معمولی میرم اونجا. یادِ همکارام افتادم، یاد مدیر پروژه بیچارمون که کمی مونده به کارگاه تو جاده تصادف کرد و مرد، یاد اینکه با ماشین تو باندهای فرودگاه رانندگی میکردیم و با خودم فکر میکردم که یه زمانی به جای ماشینهای ما هواپیماهای گنده اینجا رفت و آمد میکنن و الان همچین موقعیه… یاد خیلی چیزها افتادم.
نکته مهم اینه که از زمینه کاریم خیلی راضیم؛ برام لذتبخشه. به راحتی ادعا میکنم که در هیچ حوزه کاری دیگهای نمیتونستم به این اندازه خوشحال و سعادتمند باشم. این جهتگیری هم مثل خیلی دیگه از اتفاقاتی که تو زندگیمون میفته اتفاقی بود؛ یه موقعیت کاری تو فرودگاه برام پیش اومد و من هم استقبال کردم. این موضوع کاری، برنامهریزی و کنترل پروژه بود، که هیچی دربارش نمیدونستم. من رو میخواستن چون میدونستن که تو کارهای نرمافزاری میتونم بهشون کمکهای زیادی بکنم. تو هفتهای که تا شروع کارم باقی مونده بود هرچی کتاب در این زمینهها وجود داشت رو خوندم و کارم رو شروع کردم. به تدریج برنامهریزی و کنترل پروژه رو یاد گرفتم و مسئولیتهای دیگهای در اونجا گرفتم.
پ.ن.: درسته که گفتم 12 سال پیش اونجا کار میکردم و اشتباه نکردم که گفتم سابقه کاریم 10 ساله؛ این وسط 2 سال به خاطر درس کار نکردم.