چند سالیه که مفهومی به نام enshitification برای روشنسازی روند «به گند کشیده شدن» خدمات بسترهایی مثل فیسبوک، گوگل و آمازون به وجود اومده. عبارت انگلیسیش ترکیبی نو و نامعموله که بر پایه واژه shit به وجود اومده و اگه بخوایم براش برابر فارسی بسازیم میتونه چیزی شبیه «گندینندگی» باشه.
تو این مدل تفکیکی بین کاربران معمولی و کاربران تجاری در نظر گرفته میشه. برای نمونه، شما احتمالا یه کاربر معمولی سیستم جستجوی گوگل باشین. کسایی که به گوگل پول میدن که آگهیهاشون رو به نتایج جستجو اضافه کنه کاربران تجاریش هستن.
سه مرحله برای گندینندگی تعریف شده:
مرحله ۱: خدمات خوبی ارائه میشه، ولی مهاجرت کاربران معمولی رو به بسترهای دیگه عمدا مشکل میکنن.
مرحله ۲: بعد از مدتی شروع میکنن به سواستفاده از کاربران معمولیشون تا بتونن خدمات بهتری به کاربران تجاریشون بدن.
مرحله ۳: در پایان، از هر دو نوع کاربر سواستفاده میکنن تا منافع کوتاه مدت خودشون رو بیشینه کنن و بدینگونه همه چیز کاملا به گند کشیده میشه.
این مفهوم برای بسترهای کامپیوتری به وجود اومده، ولی وقتی بهش فکر میکنیم میبینیم که همین روند به تازگی تو خیلی از موسسههای مربوط به مدیریت پروژه هم به وجود اومده. تو چنین موسسههایی،
کاربر معمولی کسیه که از راهنماها/منوآلها/متودهاشون بهره میبره و
کاربر تجاری داوطلب و مدرسیه که ازشون آزمون و خدمات مشابه میخره.
فکر میکنم نیازی نباشه که وارد ریزهکاریهاش بشم و خیلی از شماهایی که رخدادهای ده سال گذشته رو دورادور دیدین بتونین الگوی گندینندگی رو تو موسسههای شناخته شده مدیریت پروژه شناسایی کنین.
هروقت چنین گفتگوهایی میشه، متاسفانه شمار نه چندان کمی از افراد هستن که میگن «بله، همه موسسههای بزرگ اینطوری بودن و خواهند بود.» ولی چنین چیزی نگین. این واکنش منفعلانهایه که خود کسایی که اون فضای ناسالم رو به وجود آوردن گسترش میدن تا مشکلهای کمتری براشون به وجود بیاد. این از ترفندهای بسیار رایج و شناخته شده سیاسیه و یکی از هدفهای اصلی تو پروپاگاندا.
نه، ماجرا همیشه اینطور نبوده و در آینده هم ناگزیر نخواهد بود. اگه مردمی که مراحل اولیه گندینندگی رو میبینن واکنش نشون بدن و ارتباطشون رو با اون موسسه کم کنن، اون روند احتمالا متوقف میشه، و از اون مهمتر، موسسههای دیگه هم درس میگیرن و احتمال اینکه به همون مسیر برن کمتر میشه. به عبارت سادهتر، آدم باید انقدر برای خودش احترام قایل باشه که اگه کسی روی سرش خرابکاری از نوع دوم کرد، باز هم دنبال نشیمنگاه اون کس راه نیفته.
ریشهایترین چیزی که میتونه جلوی گندینندگی موسسهها و بسترها رو بگیره، آزاد بودن منابعیه که ارائه میکنن. تو این حالت اگه موسسه شروع کنه به حرکت به سمت گندینندگی، کسای دیگه به راحتی میتونن همون منبع رو بدون حاشیههای ناخوشآیندش ارائه کنن. این همون مکانیزم دفاعیای هست که تو نرمافزارهای آزاد و متنباز هم وجود داره.